عامل قتل دختر جوان در حالی در صحن دادگاه جنایی ادعای بیگناهی کرد که هنوز جسد قربانی پیدا نشده است.این پسرجوان در دفاع از خود اعترافات قبلیاش را رد کرد و گفت که مرگ دختر مورد علاقهاش یک حادثه بود.
کليه حقوق اين سايت متعلق به پایگاه خبري-تحليلي مشرق نيوز مي باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
داستان آرمان و غزاله داستان دو نوجوان است که به اوایل دهه نود هجری شمسی بر می گردد. آرمان، ۶ سال پیش، دوست غزاله بود و پدرش استاد دانشگاه. آرمان نامزد غزاله بود که در ترکیه با وی آشنا شد و در تهران، با هم ارتباط واتس آپی داشته و دیدار داشتند و گویا قصد آن ها از ارتباط، ازدواج بود. موضوعی که ناهید، مادر غزاله در دادگاه دخترش هم تصدیق کرده بود. آرمان یک سال از غزاله کوچک تر بود و پدر و مادرش، دندان پزشک بودند.
آرمان طبق گفته وکیل غزاله، نامزدش را در خانه پدرش به قتل می رساند. جسدش را داخل مشما کرده و پس از جاسازی داخل یک چمدان بزرگ، آن را به سطل زباله سر کوچه می اندازد. شش سال گذشته است و خبری از جسد نیست. غزاله بدون اطلاع والدین آرمان، به خانه آرمان رفت و آمد داشت.
طبق ادعای وکیل غزاله، آرمان غزاله را در خانه اش می کشد. آن هم زمانی که ۱۷ سال و اندی داشت. چون در زمان ارتکاب به قتل، کم تر از ۱۸ سال داشت، دادگاه، پرونده را نیازمند تحقیقات بیشتر دانست. تحقیقاتی که در چند سال اخیر ادامه داشته است و حتی به صدور حکم اعدام آرمان هم منتهی شده است. بسیاری از شخصیت های ایرانی در اینستاگرام، زمستان سال گذشته کمپین جلوگیری از اعدام آرمان راه انداخته بودند.
آرمان در بازجویی های اولیه، با اظهارات متناقص، اعتراف به قتل غزاله کرده است اما در دادگاه، این موضوع را انکار می کند. گفته بود که پس از کشتن غزاله، جسدش را داخل چمدان کرد اما هنوز ردپایی از آن چمدان پیدان نشده است. اما دادگاه حکم قصاص می دهد. آرمان پس از سالها پای چوب دار می رود. اما والدین غزاله یک ماه به او مهلت می دهند.داستان غزاله و ارمان
در این بین، قضات صادر کننده رای قصاص، در حکم خود تردید می کنند.
پرونده آرمان از منظر حقوقی یک مورد خاص است؛ چرا که به ندرت شاهد آن هستیم که هیأت قضایی مدتها بعد از صدور رأی نسبت به رأی خود تردید کند. اما اگر چنین اتفاقی رخ داد و قضات نسبت به رأی اولیه خود دچار شبهه شدند تکلیف رأی که از چندین فیلتر ازجمله دیوانعالی کشور و مرحله استیذان نیز عبور کردهاست، چیست؟ داود خاکسار، حقوقدان و مدرس دانشگاه در اینباره به روزنامه همشهری گفته بود که « من به کلامی از حضرت علی(ع) اشاره میکنم که میفرمایند: «اگر هزاران گناهکار بیکیفر بمانند بهتر از آن است که یک بیگناه کیفر ببیند.»
داستان مرموز یک مقتول
داستان آرمان و غزاله به قول رسانه های چند سال پیش، روایت پسری است که قتل نامزدش را یک حادثه می داند. داستان آرمان و غزاله، داستان یک مقتول نامریی است. یک موضوع پلیسی و کارآگاهی جذاب که هنوز سرنخ مشخصی برای آن کشف نشده است. غزاله قصد رفتن به دکتر داشت. پلیس متوجه شده بود که آخرین تماس تلفنی غزاله با آرمان بود. اما این پرونده مفقودی، مرموز و باز است.
غزاله، ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۹۲ از خانه بیرون می رود و تا به امروز که اردیبهشت سال ۱۳۹۹ است، باز نگشته و خبری از او نیست. ۷سال انتظار و درد یک پدر و مادر را تنها پدر و مادری که این چنین در انتظار دیدن فرزندشان باشند، درک می کنند و نه کسی دیگر. بعضی انتظار ها را تا انتظار نکشیده باشی، هیچ وقت درک نمیکنی.
۱۷ آذر ماه سال ۱۳۹۴، مادر و پدر غزاله که والدین مقتول نامریی هستند، از دادگاه، خواستار قصاص نفس آرمان دارند. غزاله قرار بود پیش از رفتن بی بازگشتش، آرمان که نامزد او بود را ملاقات کند. قرار روز چهاشنبه عصر بود. اما طبق گفته های ناهید، مادر غزاله، به بهانه های مختلف این ملاقات را به تعویق می انداخت. آن روز تلخ، غزاله به خانه آرمان رفته بود. قصد پایان رابطه با آرمان داشت. اما آرمان او را کشت. این صحبت های مادر غزاله در سومین جلسه دادگاه در سال ۱۳۹۴ بود.
داستان آشنایی آرمان و غزاله به سفر ترکیه آن ها باز می گردد. دیداری اتفاقی که باعث رد وبدل شدن شماره می شود و در تهران ادامه پیدا می کند. ارتباطی که به نامزدی رسید و قصد ازدواج داشتند. اما طبق گفته وکیل غزاله در دادگاه سال ۱۳۹۴، غزاله قصد پایان رابطه و سفر به خارج از کشور می کند وبا مخالفت آرمان مواجه می شود.
وکیل غزاله در دادگاه سال ۱۳۹۴ چه گفته بود؟
آرمان در دادگاه چه گفته بود؟
آرمان در دادگاه، منکر قتل شده بود. او چنین گفت:
۱۱ دی ۱۳۹۸
۱۱ دی ماه ۱۳۹۸ بود که آرمان از اولیای دم توانست یک ماه مهلت برای قصاص بگیرد. اوایل دی ماه سال ۱۳۹۸، ۲ قاضی که حکم قصاص نفس آرمان را به خاطر قتل غزاله داده بودند، در رای خود ابراز تردید کردند. موضوعی که همگان را به شگفتی واداشت و پرونده یکی از قتل های مرموز دهه نود شمسی در تهران را پیچیده تر از قبل کرد.
آرمان قرار بود در محوطه زندان رجایی شهر کرج به دار مجازات آویخته شود. او اکنون بیش از ۲۰ سال سن دارد. ۱۰ جلسه صلح و سازش بین آرمان و اولیای دم برگزار شد. اما بی نتیجه بود. در این جلسات، ۲ نفر از خادمان حرم حضرت امام رضا (ع) نیز حضور داشتند.
قاضی پرونده آرمان و غزاله گفته بود که دوریین های مداربسته نشان می دهد که آرمان با چمدانی سنگین به سر کوچه می رود و چند قیقه بعد با چمدانی خالی بازمی گردد. در اتاق خواب و در چمدان، خون مقتول کشف شده است. همه این شواهد نشان می دهد که آرمان قاتل است. جست و جوی مرکز بازیافت برای پیدا کردن جسدتا کنون بی نتیجه بوده است.
اما وکیل آرمان می گوید چون جسد مقتول کشف نشده است، آرمان قاتل نیست. پرونده آرمان باید در دادسرای اطفال مورد رسیدگی قرار می گرفت. چون اعتراف آرمان پس از ۷۰ روز نگهداری در انفرادی اخذ شده، مقرون به واقعیت نیست.
داستان آرمان و غزاله همچنان ادامه دارد. منتظر تکمیل مستندات پرونده برای صدور مجدد رای و تعیین تکلیف این پرونده همچنان باز در شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران هستیم.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
خوش مرام، چرا سطل زباله؟
پسره دختررو برده خونشون و جوری هلش داده که سرش جوری به تخت بخوره که بیهوش بشه و نتونه جیغ و داد یافرار یا دفاع کنه از خودش.بعد با میله بارفیکس انقدر زدتش تا بمیره.خودش گفت که یه جایی از دوستش کمک گرفته و اون هم اونجایی بوده که میخواسته جنازرو مفقود کنه.خب!اول از همه اینکه چجوری میتونسته یه دختر۵۰کیلویی رو توی کیسه زباله جا کنه؟اول اومدن با همون میله بارفیکس یا هر چیز دیگه ای انقدر زدنش کنه استخوناش له بشن و راحت بشه توی کیسه زباله جا کردش.حالا یه سوال پیش میاد:اینکه اگه همینجوری انداخته باشنش توی کیسه زباله و همینجوری بندازنش توی سطل زباله،یعنی مامورای شهرداری تا حالا شک نکردن و به پلیس اطلاع ندادن؟خود پلیس حتی،متوجه نشده؟اونها هم که انقدر ها هم خنگ نبودن که همینجوری لو برن.
اومدن چیکار کردن؟خود آرمان هم گفت که غزالرو توی ۱۵تا کیسه زباله پیچیده بوده.اما نگفت چجوری و مسلما یه آدم درسترو باهاش اینکار رو نکردن چون سریع جنازه پیدا میشد.پس اومدن اونو به۱۵تیکه تقسیمش کردن و هر تیکه رو توی یه کیسه زباله جدا.هر کیسه زباله رو هم توی یه سطل زباله جدا.اینجوری دیگه هیچکس هم فکرش سمت این نمیره که این یه تیکه گوشت قبلا یه آدم سالم بوده.در باره ی اعتراف دوم آرمان خب اینکه شایدDNAغزاله روی پله ها بوده میشه اینو گفت که خون از کیسه(ها)ریخته باشه روی پله.تو اعتراف دوم راستش رو گفته ولی اعتراف اولش رو تو زندان همبنداش یادش دادن که اینجوری مجازاتت سبکتر میشه یا اینکه وکیلش بهش یاد داده که اینو بگو.آرمان توی اون سن کم چنین جنایتی رو مرتکب شده اونوقت حالا اگه قرار باشه زنده بمونه و راحت توی این کشور بزرگ بشه پس خدا به داد برسه برای قتلهایی که در آینده قراره انجام بده!
فوقش اگه آرمان اعدام بشه پدر و مادرش یه بچه ی دیگه دارن که دلشون به اون خوش باشه ولی غزاله تک فرزند بود و تنها امید و آرزوی پدر و مادرش بود و به جز اون دیگه بچه ای نداشتن.
با این شرایطی که از اول تا آخر گفتم واقعا ناجوانمردانست اگه آرمان اعدام نشه!
۱۳۹۸. تمامی حقوق برای وبسایت Rooziato (روزیاتو) محفوظ
است.
اعتماد| پلیس ها با شوکر برقی در حال آرام کردن جمعیت ملتهبی هستند که روی پله های مقابل دادگاه کیفری فریاد می زنند. عابران پیاده از دو سوی پیاده رو، راهشان را کج می کنند و دوان دوان به سمت پله های دادگاه می آیند و از همدیگر داستان را می پرسند. مردی قوی هیکل با کت و شلوار خاکستری رنگ که از خانواده غزاله(مقتوله) است دو دستش را بلند می کند و رو به جمعیت داخل پیاده رو می گوید: قاتل ندیدین؟ بیاین ببینین… میان جمعیت مادر غزاله می دود و یقه پیراهن پدر آرمان را می گیرد و می گوید: چه جوری تونستی قاتل تربیت کنی؟ تو استاد دانشگاهی؟ تو میری می شینی روبه روی 60 تا جوون حرف می زنی اون وقت خودت یه قاتل تحویل دادی؟ پدر آرمان شوکه شده و هیچ نمی گوید، مردم او را به جلو هل می دهند و او هم چشم در چشم مادر غزاله به جلو رانده می شود. فامیل و نزدیکان غزاله و آرمان پشت سر هم همدیگر را تهدید می کنند. دخترخاله غزاله که عکس او را در دست دارد هق هق کنان و به نفس، نفس افتاده فریاد می زند: نیم وجبی یه الف قد داره زده آدم کشته… پدر غزاله اما آرام پایین پله ها ایستاده و جمعیت را در بهت نگاه می کند. پدری که دوسال پیش در یک شب سرد زمستانی نزدیک بهار چند روز، زمین و زمان را به جست وجوی دخترش رفت و بعد از مدتی خبر قتلش را آوردند. اما نه جنازه ای پیدا شد و نه آرمان در آخرین جلسه دادگاه حاضر به اعتراف شد. سومین جلسه این دادگاه در حالی برگزار می شود که جسد غزاله هنوز پیدا نشده و آرمان در بازجویی های اولیه با اظهارات متناقض اعتراف به قتل غزاله کرده است.
آرمان پشت جایگاه متهم از آقای قاضی اجازه می خواهد تا از خانواده غزاله عذرخواهی کند. مادر و پدر غزاله در جایگاه ویژه نشسته اند. مادر با چشم های روشن و سرخ شده عکس دخترش را در دست گرفته و پدر آرام و ساکت اشک می ریزد. چشم های آرمان برمی گردد و به چشم های مادر غزاله می گوید: ببخشید…. مادر با تمام بغض و نفرت مانده در گلویش میان جمعیتی که دیگر صدای نفس های شان هم شنیده نمی شود می گوید: باید بمیری…… غزاله در تاریخ 12 بهمن ماه سال 92 برای مراجعه به دکتر از خانه بیرون رفته و برنگشته بود. ماموران پلیس پرونده مفقودی تشکیل دادند و بعد از پیگیری آخرین تماس های تلفنی غزاله پی بردند که او آخرین حرف هایش را با آرمان زده است. پدر غزاله پشت میز دادگاه اشک می ریزد و از تنها دخترش می گوید. او و همسرش تقاضای قصاص آرمان را دارند و تفاضل دیه را هم می دهند. ناهید مادر غزاله تند تند صحبت می کند و پشت سر هم با نگاه هایش آرمان را خطاب قرار می دهد. دست و پایش را گم کرده و می گوید: غزاله و آرمان با هم نامزد بودند. غزاله قرار بود روز چهارشنبه آرمان را ببیند و به بهانه های مختلف قرارشان را عقب می انداخت… آن روز نوبت دکتر داشت و به اصرار آرمان به خانه اش رفت. او نمی خواست رابطه اش را با آرمان ادامه دهد اما او این را نمی فهمید. طبق نقشه قبلی غزاله را به خانه اش دعوت کرد و او را کشت… آقای قاضی من تقاضای قصاص نفس دارم.
وکیل غزاله می گوید: آرمان و غزاله در سفر ترکیه با هم آشنا شده بودند و رابطه شان به تماس تلفنی و دیدارهای پشت سر هم در تهران رسید. اما بعد از مدتی غزاله حرف تمام کردن رابطه و سفر خارج از کشور را پیش می کشد که با برخورد منفی آرمان مواجه می شود و تصمیم به قتل غزاله می گیرد. قاضی پرونده از 13 پیامک و یک تماس تلفنی می گوید که متهم و مقتوله در ساعتی قبل از دیدارشان داشته اند. غزاله به خانه آرمان می رود و آرمان بعد از مشاجره او را به سمت تخت پرتاب می کند. سر غزاله به گوشه تخت برخورد می کند و بعد از آن آرمان با میله بارفیکس چند بار به سر غزاله می کوبد و وقتی مطمئن شد غزاله نفس نمی کشد او را در 15 لایه کیسه زباله می پیچد و به نزدیک ترین سطل زباله خانه اش می اندازد. آثار خون روی میله بارفیکس و لبه کج شده آن نشان از ضربه هایی است که به سر غزاله اصابت کرده است. همچنین به گفته وکیل مقتوله آثار دی ان ای خون غزاله و خونی که روی تخت و میله بارفیکسی که از اتاق او کشف شده برابری می کند.
قاضی می گوید: آرمان در هنگام قتل، هفت روز کمتر از 18 سال داشته و همین باعث شده که دادگاه پرونده را نیازمند تحقیقات بیشتر بداند.
قاضی، آرمان پسرک 19 ساله را پای میز می خواند تا از خودش دفاع کند. آرمان نه به هم ریخته است و نه مضطرب. هیچ عکس العملی درمقابل حرف هایی که می شنود ندارد. صدایش آرام و آهسته است. قاضی از او می خواهد که بلندتر صحبت کند. صورتش سفید شده و کلمات را جویده، جویده به زبان می آورد. در جواب قاضی عبدالهی که می پرسد آیا در قتل غزاله مباشرت داشته، می گوید: من این اتهام را قبول ندارم و شروع می کند به تعریف کردن داستان: «من و غزاله نزدیک عید در سفری در ترکیه با هم آشنا شدیم. هر دو با خانواده های مان به آن سفر رفته بودیم. بعد از آشنایی با تماس تلفنی با هم در ارتباط بودیم اما بعد از مدتی در تهران همدیگر را دیدیم. رابطه ما چند بار به هم خورد و دوباره از نو شروع کردیم. من خیلی تمایلی به ادامه رابطه نداشتم چون هم درسم ضعیف شده بود و در آستانه کنکور بودم و هم اینکه باید به اصرار پدر و مادرم رشته دندانپزشکی قبول می شدم. در نخستین جدایی مان چند بار پیگیری کردم اما وقتی چندبار این اتفاق افتاد دیگر دنبال ماجرا را نگرفتم. آن روز غزاله در واتس آپ به من پیغام داد و حالم را پرسید و قرار شد همدیگر را ببینیم. طبق معمول از مدرسه به خانه آمده بودم و به خاطر حساسیت، آنتی هیستامین مصرف می کردم. در حال استراحت و خواب آلودگی بودم که تماس ناموفق غزاله را روی گوشی ام دیدم. با او تماس گرفتم و گفت: می خواهم بیایم ببینمت. مادر و پدرم در خانه نبودند و از رفت و آمد غزاله به خانه ما اطلاع نداشتند. این مورد خط قرمزی بود که پدر و مادرم برایم مشخص کرده بودند و نمی توانستم از آن عبور کنم. اگر این کار را می کردم گوشی تلفنم را می گرفتند و تنبیهم می کردند. آرتین برادرم را در اتاقش با ایکس باکس مشغول کردم و هدفون روی گوشش گذاشتم تا متوجه ورود غزاله نشود. غزاله آمد و با هم درمورد کار و مسافرت حرف زدیم. گفت می خواهم برای ادامه تحصیل از ایران بروم من هم سوئد را به او پیشنهاد دادم و گفتم در تماس های بعدی اطلاعات کامل تر را می دهم. غزاله را تا جلوی در خانه بدرقه کردم اما همین که در را بستم صدای افتادنش را روی پله ها شنیدم. از ترس پدر و مادرم جنازه را به داخل خانه آوردم. فرش ها را کنار زدم و با دست خونی میله بارفیکس را برداشتم و به گوشه ای از اتاق پرتاب کردم. بعد جسد را با یک لایه مشما پوشاندم و در چمدانی که از انباری خانه آورده بودم گذاشتم و آن را به نخستین سطل زباله نزدیک خانه انداختم. بعد آمدم و لکه های خون روی پله ها و داخل را شستم. عبدالصمد خرمشاهی، وکیل آرمان آخرین دفاع ها را از متهم می کند و می گوید: دلایل، مدارک و مستندات صدور کیفرخواست در رابطه با قتل عمدی به موکلش فاقد استحکام و اعتبار است چون هیچ گونه جنازه ای پیدا نشده است و حتی آثار دی ان ای خون هم نمی تواند این ادعا را ثابت کند. قاضی عبدالهی بعد از شنیدن صحبت های وکلای مقتوله و قاتل گفت: به زودی بعد از ارایه لوایح وکیل مقتوله حکم قضایی صادر خواهد شد.
منتشر شده در تاریخ پنجشنبه 12 دی 1398 ساعت 15:45
آرمان قرار بود برای قتل غزاله قصاص شود اما حالا گفته میشود شواهدی در دست است که نشان میدهد غزاله زنده است و یا حداقل نشانههای درگذشت او کمتر شده است
معصومه رضایی: بامداد روز گذشته، ۱۱ دیماه قرار بود جوانی 24 ساله به جرم قتل دختری جوان گردنش طناب دار را لمس کند و با زندگی وداعی تلخ داشته باشد. اما با کمپینی که راه افتاد و فشارهایی که از سوی هنرمندان و برخی رسانهها شکل گرفت، همه چیز درباره حکم قصاص آرمان عبدالمعالی، پسری که میگویند پیش از سن 18 سالگی، دختر مورد علاقهاش را کشته به 20 روز آینده موکول شد. اما واقعا چرا اجرای حکم تا تقریبا 3 هفته آینده به تعویق افتاد؟ این سوال را از مجید متین راسخ یکی از قاضیان این پرونده پرسیدیم اما او در پاسخ بیهیچ جوابی تلفن را قطع کرد. با این حال وکیل این پرونده، در گفتوگو با سازندگی قتل غزاله، مقتول را از اساس محل شک قرار میدهد.
تعویق قصاص به درخواست اولیای دم
داستان غزاله و ارمان
ماجرا از این قرار است که غزاله در ۱۲ بهمن ماه سال ۱۳۹۲ به خانواده میگوید که میخواهد به پزشک مراجعه کند، از خانه بیرون میرود اما هیچگاه دیگر به خانه بر نمیگردد. حتی جسد او هم پیدا نمیشود. این داستانی یک خطی از مرگی است که 6 سال از وقوع آن میگذرد. ماجرای اینکه آیا او واقعا به وسیله آرمان به قتل رسیده یا هر داستان دیگری که بتوان به این یک خط اضافه کرد همه در پردهای از ابهام قرار گرفته است و نمیتوان با قطعیت به این نتیجه رسید که واقعا چه اتفاقی افتاده است.
اما یک حقیقت در این میان وجود دارد که قابل انکار نیست؛ آرمان آخرین کسی بوده که غزاله را ملاقات کرده است؛ خانواده آرمان به سفر میروند و آرمان از غزاله میخواهد تا به خانه آنها برود. غزاله از خانه خارج میشود آرمان را ملاقات میکند و دیگر خبری از او نمیشود. خانواده غزاله دو روز در پی دختر گم شدهشان همه جا را جستوجو میکنند اما خبری نیست که نیست تا اینکه از روی پیامها و تماسهای غزاله مشخص میشود روزی که او گم شده 13 پیام و چند تماس تلفنی با آرمان داشته و همین باعث میشود که جوانی که چند روز مانده بوده تا تولد 18 سالگیاش را جشن بگیرد به عنوان قاتل شناخته شود. و حالا 6 سال از آن زمان میگذرد، پس از گذشت این سالها خبری از آنچه که بتواند وجود مادی غزاله را تایید کند نیست؛ از بهمن ماه 92 غزاله و کالبدش ناپدید میشوند و حالا آرمان باید بالای دار برود تا شاید شعلههای آتش درون مادر و پدری داغدار پس از 6 سال فروکش کند. با این حال حکمی که قرار بود روز گذشته اجرا شود به درخواست خانواده غزاله به تعویق افتاده است. هرچند که بسیاری از فعالان اجتماعی تلاش کردند او قصاص نشود.محمدحسین شاملو، وکیل آرمان به سازندگی میگوید: «در آخرین ساعات روز سهشنبه، 10دی ماه خانواده غزاله خواستند تا حکم اجرا نشود. خانواده غزاله به خانواده آرمان 20 روز فرصت دادهاند تا آنها را مجاب کنند که آرمان در این قتل مقصر نبوده است. اینگونه به تعویق افتادن حکمها بر اساس مطالبه اولیای دم انجام میشود.»
مرخصی تحصیلی پس از کشته شدن!
آرمان از 6 سال گذشته به جرم قتل دختر مورد علاقهاش در زندان رجایی شهر به سر میبرد. با این حال این مدت را بیکار ننشسته و درس خوانده است و موفق شده در زندان پس از لیسانس نرمافزار، در مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی پزشکی دانشگاه تربیت مدرس هم قبول شود. قرار بود روز گذشته بالای دار برود اما کمپینی که برای نجات او میان هنرمندان راه افتاد باعث شد تا حساسیت عموم نسبت به این حکم افزایش یابد تا آن جا که خانواده غزاله حکم را 20 روز به تعویق انداختند اما نکته جالب در این میان وجود دارد و آن هم این است که قضات پرونده آرمان در مورد قاتل بودن عاشق 24 ساله به شک افتادهاند.شاملو، وکیل آرمان از تردید قضات صادرکننده حکم قصاص خبر داده و میگوید: «2 قاضی از 3 قاضی صادرکننده حکم، از رای خود برگشتهاند.»
او در این مورد ادامه میدهد: «رای این پرونده را اصغر عبداللهی، محمود کیخا و دکتر مجید متینراسخ، 3 قاضی وقت شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران صادر کرده بودند. چند روز قبل با ارائه مدارک و شواهدی تازه به دو نفر از این قضات یعنی آقایان کیخا و متین راسخ، در رای خود دچار تردید شدند و طی نامهای به معاون رئیسکل دادگستری استان تهران درخواست رسیدگی مجدد به پرونده را دادند.» شاملو معتقد است از همان ابتدا روال قانونی درستی درباره این پرونده انجام نشده است: «بررسیهای لازم برای مشخص شدن جزییات در این پرونده صورت نگرفته است و فقط به اقرار فاسد آرمان تکیه کردهاند. او را 70 روز در انفرادی بازداشت کردند و برای همین اقرار به قتل کرده است. مشخص است که در این شرایط این اقرار اعتبار شرعی و قانونی ندارد. ضمن اینکه مبنای علم دادگاه درست نبوده است و در واقع قضات بر اساس حدس و گمان در این پرونده رای دادهاند.»
اما این همه ماجرا نیست. وکیل پرونده آرمان از مدرک تازهای میگوید که اساسا قتل غزاله را محل شک قرار میدهد. او در این مورد میگوید: «دفترچه بیمه مقتول در تاریخی پس از زمان وقوع قتل تمدید شده است ضمن اینکه برای مقتول از دانشگاه مرخصی تحصیلی گرفته شده است. اینها شبهاتی است که درباره وقوع این قتل تردید ایجاد میکند. چطور ممکن است کسی که به قتل رسیده به دانشگاه برود و مرخصی تحصیلی بگیرد؟»
او البته به نکتهای جالب اشاره میکند و میگوید: «اصل ما بر این است که غزاله زنده است چون ممات او ثابت نشده است. ضمن اینکه مرخصی تحصیلی این شبهه را پررنگتر کرد.»
تردید در قتل یا مقتول؟
مدارکی که وکلای آرمان ارائه کردهاند باعث شده تا دو قاضی از سه قاضی این پرونده با تردید روبهرو شوند. تردیدی که ممکن است معادلات یک پرونده جنایی را به هم بزند و پس از 6 سال مشخص کند داستانی که از ماجرای قتل دختری 18 ساله گفته شده قصهای جنایی- معمایی بوده و غزاله زنده است. شاید هم برعکس همه چیز دارد آن طور چیده میشود که ما به عنوان تماشاگران این فیلم در قضاوتی اشتباه قرار گیریم و همگی باعث شویم تا خون دخترکی پس از 6 سال پایمال شود و دادگاه به این نتیجه برسد که آن کس که تا حالا قاتل شناخته میشده کسی را نکشته است. «من در حکم قصاصی که برای آرمان صادر کردم تردید دارم.» این را محمود کیخا، یکی از قضات پرونده آرمان به حادثه 24 گفته است. او درباره دلایل تردید خود پس از 6 سال به میگوید: «اسنادی را آوردند. مثلا دفترچه تامین اجتماعی مقتول تمدید شده یا اینکه مرخصی تحصیلی از دانشگاه گرفته است. اینها را که دیدم ما با تردید مواجه شدیم. هم من و هم دکتر متین راسخ که قاضی دیگر پرونده است. برگهای از دانشگاه آورده بودند که صرف نظر از صحت آن نشان میداد که مقتول مرخصی تحصیلی گرفته است. همین طور دفترچه بیمه او هم تمدید شده بود. حالا شاید تمدید دفترچه بیمه را فرد دیگری بتواند انجام دهد اما مرخصی تحصیلی را فقط خود فرد باید بگیرد. اینها تردید ایجاد کرد که نکند مقتول زنده باشد.» آرمان در زمان بازداشت اقرار کرده است که غزاله را کشته و جسدش را در سطل زباله انداخته است، جسدی که هیچگاه پیدا نشد. با این حال او در بازجوییهای بعدی و جلسات دادگاه ماجرای قتل را به گردن نگرفته است و گفته که غزاله را نکشته است.
قاضی کیخا در همین مورد گفته است: «لکههای خون پیدا شده بود. اقرار هم کرد. گفت بسته بندی کردم در چمدان جا دادم و در سطل آشغال سر کوچه انداختم. همه قرائن نشان میداد که چنین اتفاقی افتاده است. اصلا دوربینها هم این صحنه را ضبط کرده بودند. اما با مدارک جدید، در حیات و ممات این شخص تردید وجود دارد. اما با شرایطی که حالا پیش آمده و با مدارکی که وکیل آرمان ارائه داده پرونده مستلزم رسیدگی دوباره است. به هر حال حفظ دماء مسلمین و احتیاط باعث میشود که دوباره به پرونده رسیدگی شود. من در نامهای که نوشتم به خاطر احتیاط بود. شما اصلا تیتر بزنید احتیاط در دماء مسلمین باعث شد قاضی تردید کند. چون ما توجهی به این موضوع نکردیم و دیوان هم توجهی نکرد. چیزی که باعث تردید من شد همین اسنادی بود که ارائه شد که گفتیم مستلزم رسیدگی جدید است.»
قضات دادگاه میخواهند تا رسیدگی تازهای در مورد این پرونده انجام دهند.
کیخا با اشاره به رسیدگی تازه در این پرونده گفته است: «در متنی که نوشتم عنوان کردم شواهد جدید، رای را با تردید مواجه میکند. چون اگر حکم اجرا شود دیگر قابل برگشت نیست اما اگر فعلا متوقف شود،
میشود بعدا اجرا کرد.»
ماجرای خانواده جعلی آرمان
شاملو اما معتقد است که از همان ابتدا این پرونده روال درستی را طی نکرده است. او در این مورد میگوید: «آن چیزی که در دادسرا درباره این پرونده رخ داده بر اساس روال عادی و قانونی دیگر پروندههای قتل نبوده است.»او ادامه میدهد: «15 ایراد اساسی به این پرونده وارد شده که هر کدام میتواند پرونده را نقض کند اما با این حال در آن زمان برای این مورد خاص رای صادر شد. به طور نمونه در تحقیقات مقدماتی که خانواده آرمان مسافرت بودهاند دو نفر خود را به عنوان خانواده، پدر و مادر آرمان معرفی میکنند در حالی که آن دو نفر اصلا خانواده آرمان نبودهاند و پس از 6 سال هنوز مشخص نیست که آنها چه کسانی بودند.» او درباره ارتباط خانواده غزاله با آرمان میگوید: «خانواده آرمان از سالها پیش با خانواده غزاله ارتباط برقرار کردند و بین آنها رابطه عاطفی نزدیکی شکل گرفته است.»
تصمیم با دیوان عالی کشور
محمود کیخا، قاضی پرونده قتل درباره این پرونده به سازندگی میگوید: «دوست نداشتم دیگر درباره این پرونده صحبت کنم چون ممکن است هر حرفی در این زمینه روند بررسی مجدد در این پروند را مختل کند. اما درباره این که آیا قرار است دوباره برای این پرونده دادگاهی برگزار شود باید بگویم که بستگی به طی مراحل قضایی دارد. ما گفتیم تردید جدی ایجاد شده و احتیاط هم در دماء شرط است که این تردید مورد بررسی باید قرار گیرد. اگر دادستان کل و دیوان عالی کشور بپذیرند قرار رسیدگی مجدد در مورد پرونده صادر خواهد شد. در حال حاضر اجرای حکم متوقف شده است. خانواده مقتول مجاب شدهاند که در اجرای حکم صبر کنند.»
قاضی کیخا با اشاره به اینکه در حال حاضر جزییات پرونده را به یاد ندارد، درباره دلایلی که باعث شد تا حکم قتل آرمان را صادر کند، میگوید: «لکههای خونی کشف شد که خود متهم میگفت مربوط به غزاله است علاوه بر اینها یک میله بارفیکس خونی و قطرههای خونی که زیر فرش ریخته شده بود هم پیدا شد.»او درباره اینکه آیا آزمایشی برای شناسایی دیانای غزاله در خونهای کشف شده انجام شده است میگوید: «جزییاتی از این موارد را به یاد ندارم و نمیدانم که آیا این آزمایشها انجام شده بود یا نه. ملاک اصلی ما اقرار در دادگاه بود که آرمان انجام داد و هیچگاه هم اقرارهایش را در دادگاه پس نگرفته است. اما اسنادی که به تازگی به دست آمده باعث شد تا ما در اجرای حکم تردید داشته باشیم.»کیخا به مرخصی دانشگاه مقتول پس از زمان قتل اشاره میکند و میگوید: «سندی موجود است که مقتول 6 یا 7 ماه پس از وقوع قتل مرخصی تحصیلی گرفته است.» او درباره اینکه آیا قرار است در صورت موافقت دیوان عالی کشور او و دیگر قضات سابق این پرونده دوباره پرونده قتل غزاله را رسیدگی کنند، میگوید: «هر 3 قاضی این پرونده از شعبه 4 منتقل شدهاند و همه تصمیمگیریهای مربوط به این پرونده از این به بعد به دیوان عالی کشور مربوط میشود.»
*نام فیلمی از آلفرد هیچکاک
بحران جهانی اعتیاد جوانان
«انوشه خود من هستم»/محمد انوشه یکی از نزدیکان اکبر طبری است که به گفته نماینده دادستان افراد پروندهدار را باهدف دریافت رشوه جذب میکرده است
بازگشت تعطیلات کرونایی
امید به عدالت دیوان/ بررسی احکام سه متهم حوادث آبانماه در گفتوگو با عمادالدین باقی
هر ۱۱۰ روز، یک اعتصاب!/ کارگران نیشکر هفت تپه دوباره اعتصاب کردند
زندگی یا خمودگی؟
شنای عقاب ایران؟/ فیلم شنای پروانه با واکنش خانواده وحید مرادی روبهرو شد؛ وکیل خانواده مرادی معتقد است شخصیت منفی فیلم شبیه مرادی است
بچهفروشی در روز روشن!/ بازداشت سه نفر در ارتباط با پرونده نوزاد فروشی
آغاز موج دوم کرونا
گمانههایی در مرگ قاضی منصوری
داستان غزاله و ارمان
با جمعیت پیر چه کنیم؟
16 سال فساد طبری/منصوری نیم میلیون یورو گرفت، باز هم قانع نبود!
دو دهه تلاش برای حمایت از کودکان نتیجه داد
خودکشی آرمین 11 ساله با متادون!
کارگران در تنگنا/ گزارش سازندگی از دلایل مرگ عمران محمدیروشن
حمله به اسنپ و تپسی برای کرایهها
اتفاق خوب چند میلیون نفری/ قانون اعطای تابعیت از طریق مادر ایرانی به فرزندانش اجرایی شد
کرایههای سرسامآور این روزها
سفر امن و امان فالکون 9
دستهای خالی/ آتش دوباره به جان خائیز
#من_حامی_توام
مرگ آسیه معما نیست
زلزله تهران در شبکههای مجازی
جنگلها چرا میسوزند؟
خرمآباد بیپل میشود!
غیزانیه؛ تشنهای روی طلای سیاه
بازتاب قتل هولناک رومینا
قتل در خانه پدری/ روایت اختصاصی سازندگی از قتل رومینا اشرفی ۱۳ ساله
آموزش زیر سایه کرونا/ تعطیلی مدارس چگونه به افزایش نابرابری میانجامد؟
کنسرت آنلاین همایون شجریان و دردسرهایش
سازندگی نظراتی که حاوی تهمت یا افتراست منتشر نمیکند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت لاتین (فینگیلیش) خودداری کنید.
اگرچه تلاش میشود نظرات ظرف ۲ ساعت تعیین تکلیف شوند، اما نظراتی که پس از ساعت ۱۹ نوشته شود، حداکثر تا ساعت ۹ صبح روزبعد منتشر میشوند.
با عضویت در خبرنامه از آخرین تغییرات مطلع شوید
تمامی حقوق این سایت برای روزنامه سازندگی محفوظ میباشد.
هنوز حکم قصاص آرمان که الان وارد ٢٤ سالگیاش شده است، اجرا نشده و او در این مدت علاوه بر اخذ مدرک مهندسی کامپیوتر در زندان موفق شد در کنکور ارشد سالجاری در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه تربیتمدرس پذیرفته شود.
اما ماجرای این پرونده در اواخر اسفندماه سال ٩٢ کلید خورد. اواسط اسفند ماه آن سال بود که پدر غزاله پس از ناپدید شدن عجیب دخترش به پلیس مراجعه کرد و آنها را در جریان این اتفاق قرار داد. خداحافظی و خارج شدن از خانه برای رفتن به مطب یک پزشک آخرین تصویر خانواده غزاله از او بود.
ناپدیدشدن مرموز این دختر جوان به سرعت در دستور کار پلیس و ماموران آگاهی قرار گرفت. در روند تحقیقات و در بررسی آخرین تماسهای دختر جوان ماموران به پسر جوانی مشکوک شدند که غزاله قبل از ناپدیدشدن چندباری با او تماس گرفته بود. در همان مراحل ابتدایی بازجویی صحبتهای ضدونقیض پسر جوان، ماموران را بیش از پیش مشکوک کرد و درنهایت با بررسیهای بیشتر مشخص شد که متهم جوان آخرین کسی بوده که غزاله را ملاقات کرده است و درنهایت در مراحل بازجویی پسر جوان لب به اعتراف گشود و به رابطه دوستی که بین او و غزاله شکل گرفته بوده، اعتراف کرد.
آشنایی غزاله و پسر جوان از آنتالیای ترکیه آغاز شده بود. این دوستی ادامه پیدا کرد و در تهران هم چندباری همدیگر را ملاقات کردند. پسر جوان با وجود اینکه چندماهی از غزاله کوچکتر بود، به او علاقهمند شد و حتی چندباری پیشنهاد ازدواج را با غزاله مطرح کرد، اما دختر جوان با این خواسته مخالف بود. او میخواست برای ادامه تحصیل به خارج کشور برود، به همین دلیل هم از پسر جوان خواست تا این رابطه را فراموش کند.
اما ارتباط آنها بهطور کامل قطع نشد، تا اینکه یک روز «الف-ع» از نبود پدر و مادر پزشکش در خانه استفاده کرد و از غزاله خواست به خانه آنها برود: «من وقتی دیدم کسی در خانه نیست، غزاله را به خانه دعوت کردم. اما او وقتی به خانهمان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل دادم، سرش به جایی خورد، سپس با میله بارفیکس نیز چند ضربه به او زدم. آنجا بود که متوجه شدم غزاله نفس نمیکشد.»داستان غزاله و ارمان
پسر جوان آشفته و هراسان پیکر بیجان غزاله را داخل چمدان بزرگی قرار داد و بعد آن را به سطل زباله خیابان میرداماد انداخت، سپس به خانه بازگشت و سعی کرد همه آثار جرم را از بین ببرد.
جسد غزاله هیچگاه کشف نشد
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
ما را دنبال کنید.
دو قاضی از سه قاضی که حکم به قصاص یک پسر به اتهام قتل عمد دوست دخترش داده بودند، دچار شک شدند که آیا این قتل، به صورت عمد بوده یا حکم صادره با قانون تطبیق ندارد؟ همین شک باعث شده است تا حکم قصاص که قرار بود بامداد امروز اجرا شود، به تعویق بیفتد.
هیچ کس نمی دانست آن شب بین غزاله و آرمان چه گذشت، دو نوجوانی که با همدیگر خلوت کرده بودند ولی پس از آن شب، هیچ کس دیگر غزاله را ندید. آرمان در اعترافات اولیه که نزد کارآگاهان دایره ویژه قتل داشت، گفته بود چطور با میله بارفیکس به سر غزاله کوبیده، جسد او را در چمدان گذاشته و به سطل زباله انداخته است.
او پس از مدتی که مقابل سه قاضی عالی رتبه دادگاه کیفری یک قرار گرفت، تمام حرفهایش را پس گرفت و الان پس از ۶ سال هنوز نه جسدی پیدا شده و نه مشخص است آیا غزاله واقعا به قتل رسیده یا سرنوشت دیگری برای آن دختر نگون بخت رقم خورده است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، با وجود جزییاتی از اعترافات متهم به قتل نزد مقامات دادسرا و پلیس، و بازسازی صحنه جرم، قضات دادگاه کیفری یک استان تهران به این نتیجه رسیدند آرمان عبدالمعالی مرتکب قتل عمد شده و باید طبق درخواست اولیای دم، قصاص شود. حکم برای تایید به دیوان عالی کشور و پس از آن «اذن اجرا» از رئیس قوه قضاییه وقت دریافت کرد ولی، جوانی متهم که در نوجوانی مرتکب قتل شده بود و درخواستهای مکرر چهره های سیاسی و اجتماعی از والدین غزاله، پیش از اجرای حکم، فضای سنگینی را برای اولیای دم به وجود آورده بود.
واقعا کسی به علم و یقین به وقوع قتل یا کیفیت آن اطلاعی ندارد. هیچکس نمی داند جسد کجاست، حتی می توان گفت در صورتی که قتل اتفاق افتاده و جسد در سیستم دفع زباله، دفن یا سوزانده شده، باز هم کسی خبر ندارد سرنوشت غزاله چه شد.داستان غزاله و ارمان
با این ابهامات بود و با وجودی که گفته شده پدر و مادر غزاله از چند روز پیش نه در خانه را باز کردند تا به نصیحت کسانی که می خواستند آنها از قصاص گذشت کنند گوش دادند و نه حاضر شدند تلفنی در این باره با کسی حرف بزنند، سرنوشت برای آرمان فرصتی داد تا باز هم زنده بماند.
ابهاماتی که اجرای حکم را متوقف کرد
امروز در اولین ساعات روز قرار بود آرمان به دار آویخته شود ولی دو نفر از سه قاضی که رای بر محکومیت آرمان به قتل عمد داده بودند، اعلام کردند برای آنها در وقوع قتل، شک به وجود آمده است. از آن جایی که آرمان مقابل قضاتی که او را محاکمه می کردند، هرگز اعتراف به وقوع قتل نکرد، شاهدی هم در لحظه قتل وجود نداشت و برخی نشانه ها ازجمله فقدان آثار خون بر آلت قتاله (میله بارفیکس) و ریخته شدن خون زیر فرش –نه روی فرش- حکایت از آن دارد که صحنه ای که اتفاق افتاده به صورت واضح مشخص نیست، و از همه مهمتر، هیچ جسدی پیدا نشده یا نشانه ای از مرگ حتمی غزاله نیست، قضات صادر کننده رای، دست نگه داشتند.
یکی از قضات پرونده در مصاحبهای گفته از جمله مواردی که وکیل متهم ارائه کرده است «برگه ای از دانشگاه بود که صرف نظر از صحت آن نشان می داد که مقتول مرخصی تحصیلی گرفته است.»
علاوه بر این گفته شده که دفترچه بیمه او هم تمدید شده بود. حالا شاید تمدید دفترچه بیمه را فرد دیگری بتواند انجام دهد اما مرخصی تحصیلی را فقط خود فرد باید بگیرد. اینها تردید ایجاد کرد که نکند مقتول زنده باشد.
عبدالصمد خرمشاهی، یکی از وکلای آرمان درباره تلاشهایی که برای گرفتن رضایت اولیای دم کرده، اینطور در صفحه اینستاگرامش گزارش داده است: قصاص حق اولیایدم است و از طرفی پرونده اعتبار در مختومه پیدا کرده و نمیتوان گفت در جایی پرونده ایراد دارد یا حیات و ممات مرحومه مشخص نباشد، در واقع حکم قطعی است اما باید فرهنگ انعطاف، بخشش و روحیه عطوفت را ترویج داد.
حتی خداوند می فرماید در قصاص، حیات است اما این هم در روایات و قرآن تاکید شده که اگر از قصاص بگذرید آن بخشش، سرمایه آخرت خواهد شد.
از نظر عرفی، اخلاقی، دینی و توصیه اندیشمندان و ریش سفیدان از قدیم این بوده که در عفو لذتی است که در انتقام نیست، بنابراین اگر اولیای دم در ساعات پایانی زندگی آرمان، از قصاصش بگذرند به چند خانواده زندگی برمی گردد.
ما نمیخواهیم خدای ناکرده اولیایدم را اجبار به انجام کاری کنیم یا تحت فشار قرار دهیم اما همواره سفارش به صلح و سازش می شود و امیدوارم در ساعات پایانی و لحظات سخت و نگرانکننده و عذاب آوری که اکنون والدین آرمان تجربه میکنند، اولیای دم با رأفت و سعه صدر ماجرا را ختم به خیر کند چرا که تبعات بخشش و صلح تبعات بهتری در زندگی همه ما خواهد داشت.
محمد حسین شاملو، وکیل دیگر پرونده هم می گوید چون وجود جسد اثبات نشده و اصل بر زنده بودن افراد است مگر آنکه خلافش ثابت شود، قضات پرونده پذیرفتند در موضوع بازنگری شود.
به همین خاطر است جوانی که هر روز و شب در کابوس قصاص و چوبه دار به سر می برد، در ساعات ابتدایی امروز از چوبه دار گریخت تا فرصت دوباره ای برای جلب گذشت شاکیان خود داشته باشد. در این میان، برخی از کسانی که اخبار مربوط به قتل غزاله را دنبال می کنند، معتقدند باید به آن پدر و مادری که دختر جوان شان ۶ سال است مفقود شده و هیچ خبری از او ندارند، حق داد که پیگیر سرنوشت او –ولو قتل به دست یار نوجوانش- باشد، هر چند ممکن است با اعدام قاتل، راز رفتن غزاله، هرگز برملا نشود.
۴۷۲۳۱
در شهر اصفهان و در محله حکیم آن، مسجد حکیم قرار گرفته است که دارای یکی از تاریخی ترین سردرهای ایران است.
در محل های دفن زباله موضوع بسیار با اهمیت این است که تا زمان اتمام تجزیۀ مواد و پساب های مخاطره انگیز برای محیط زیست، نفوذی از محل دفن به خاک های زیرین صورت نگیرد. ورق های ژئوممبران این شرکت با افزودنی های پایدار کنندۀ ورق در مقابل شرایط مختلف اسیدی، بازی یا شیمیایی موجود در پساب ها در مقابل خوردگی و سوراخ شدن مقاومت کرده تا اتمام تجزیه و از بین رفتن مخاطرات محیط زیستی پساب ها به خوبی آن ها را در خود نگهداری می کند.
تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved
با جستجوی بیشتر درباره هویت این زندانی، فهمیدم که نامش «آرمان عبدالعالی» است. پسر نوجوانی که در روزهای پایانی ۱۷ سالگیاش به اتهام قتل دختر ۱۸ سالهای به نام غزاله به زندان رفته و محکوم به قصاص شده است. مطالعات بیشتر در مورد این پرونده و سیر اتفاقاتی که بعد از این حادثه و در جریان دادرسی به وجود آمد، ابعاد تازهای به ماجرا داد.داستان از چه قرار است؟
به گزارش شهروند در زمستان ۱۳۹۲ یک زوج میانسال به اداره آگاهی مراجعه کرده و مفقود شدن دخترشان را گزارش دادند. جستجوی پلیس آگاهی پس از چند روز نشان داد که فرد مفقودی در آخرین تلفنهای خود با پسر نوجوانی در تماس بوده است. پلیس پس از آگاهی از هویت آرمان ،او را بازداشت میکند.
اعتراف نخست آرمان که به گفته وکیل او تحت فشار غیرمعمول صورت گرفته،حکایت هولناکی را نقل میکند که در آن، پس از حضور غزاله در خانه آرمان و در غیاب والدین وی، درگیری لفظی میان آن دو صورت میگیرد.
اظهارات آرمان چنین حکایت داشت: «بحث مان بالا گرفت. او را به سویی هل دادم و سرش به لبه تخت برخورد کرد و بیهوش شد، میله بارفیکس را از گوشه اتاق آوردم و چند ضربه به سرش زدم. خون زیادی در اتاق پخش شده بود. تصمیم گرفتم بعد از پاک کردن آثار خون، جنازه را از محل خارج کنم. آن را در چمدان بزرگی جا دادم و به چند محله پایینتر از میرداماد بردم و در سطل زباله انداختم.»
اما او بلافاصله پس از رفع شرایط بازداشت انفرادی نزد بازپرس و جلسات دادرسی دادگاه، ضمن رد اظهارات خود در اداره آگاهی، منکر درگیری شد. از اظهارات جدید وی این بار میفهمیم که غزاله بدون هیچ بحث و درگیری از خانه خارج میشود. در مسیر پلکان روی پلههای خیس لیز میخورد و سرش به گوشهای از دیوار برخورد میکند. آرمان با شنیدن صدا به راهرو رفته و با جسم بیجان و غرق در خون غزاله روبهرو میشود و از شدت ترس او را به خانه بازگردانده و در چمدان انداخته و به خیابان برده و در سطل زباله میگذارد. نکته مشترک هر دو داستان (حمل پیکر در چمدان و انداختن در سطل زباله) یک سوال اساسی را به وجود میآورد؛ جسد کجاست؟جسد کجاست؟داستان غزاله و ارمان
تحقیقات درباره پیدا کردن جسد تا همین امروز هم بینتیجه مانده است. ماموران شهرداری جستجوهای گستردهای را صورت دادند ولی هیچگاه اثری از آن یافت نشد. شهرداری اعلام کرد که امکان ندارد در مسیر دفع زباله جسدی پیدا نشود. همین موضوع سبب شد تا پرونده وارد داستان پیچیدهای شود. «محمد حسین شاملو: وکیل آرمان کسی بود که احتمالا میتوانست بسیاری از سوالات و ابهامات را پاسخ دهد. در پرسشی که در مورد نبود جسد از او داشتم گفت: ـدر یک پرونده قتل، به منظور مشخص کردن فردی به عنوان قاتل، اعم از عمدی یا غیر عمدی بودن جرم، شرط اساسی احراز وقوع قتل و وجود جسد و نظریه کارشناس پزشکی قانونی است. در مورد این پرونده هیچ جسدی کشف نشده است تا بتوان علت فوت احتمالی را احراز کرد. در چنین مواقعی به چند طریق می توان عمل قتل را در دادگاه به احراز رساند. از جمله شهادت چند نفر مبنی بر مشاهده عینی عمل از بین بردن جسد و یا ارائه ادله شرعی برای وقوع جرم یا اقرار مقرون به واقع متهم نزد قضات دادگاه. در این پرونده و در باب احراز قتل، مبتنی است بر اظهارات منتسب به متهم. او مطالبی را اعتراف کرد که بعدها در دادگاه و دادسرا هم تکذیب شد. درواقع این احراز مبتنی است بر یک اقرار بی اعتبار به استناد اصل ۳۸ قانون اساسی و ماده ۱۶۹ قانون مجازات اسلامی.»
موضوع دیگری که در این پرونده مستلزم بازنگری است، به کشفیات پلیس از قطرات خونی که در اتاق آرمان به دست آمده بازمیگردد. آقای شاملو معتقد است که همین مسیر کشف شده رد خون روی پلههای ورودی آپارتمان و زیر فرش اتاق، اثبات واقعی بودن دفاعیات متهم است.
او میگوید: «اگر واقعا حادثه قتل در اتاق رخ میداد، خون باید روی فرش ریخته میشد و نه زیر آن. همچنین، آزمایش خون باید در پزشکی قانونی یا اداره تشخیص هویت یا در آزمایشگاه مورد وثوق مراجع قانونی باید صورت بگیرد. این در حالی است که آزمایش در یک آزمایشگاه خصوصی انجام گرفته است. حتی اگر این نظر هم درست باشد، وجود چند قطره خون نمیتواند دلالت بر قتل داشته باشد. در صورت دلالت بر قتل هم ابهاماتی مبنی بر عمدی یا غیر عمدی بودن آن مطرح است.»ابهامات ماجرا
در ادامه از آقای شاملو به عنوان وکیل پرونده در مورد سایر شبهاتی که در طی مراحل دادرسی با آن مواجه شده پرسیدم. او با اشاره به عدم استعلام دادگاه از بیمارستان و اورژانس ها و حتی اداره مهاجرت و گذرنامه پس از ناپدید شدن غزاله، گفت: «نبود این چنین استعلاماتی خانواده موکل را بر آن داشت تا تحقیقات تازهای را صورت دهند که در خلال آن پی بردیم شش ماه پس از تاریخ حادثه، غزاله از دانشگاه خود مرخصی تحصیلی دریافت کرده است که مصوبه شورای آموزشی در دانشگاه مربوط و نیز مدارک تمدید بیمه درمانی وی موجود است.»
به غیر از این موارد، نادیده گرفتن ماده ۲۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری مبنی بر لزوم تشکیل پرونده شخصیت، یک خطای محرز دیگر دادگاه است. در این مورد پرونده حتی به پزشکی قانونی هم ارجاع داده نشد. قانونی که در مورد افراد زیر ۱۸ سال و نیز ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی (مبنی بر تشخیص قدرت درک و فهم حرمت فعل ارتکابی یا رشد و کمال عقلی متهم ) در آن لحاظ میشود موثر است. این درحالی است که تقاضاهای مکرر وکیل مدافع متهم در پرونده منعکس شده است.
محمد حسین شاملو در مورد شبهات موجود در پرونده در خصوص عمدی یا غیر عمدی بودن جرم اینچنین میگوید: «اگر ما قائل بر این باشیم که اقرار اولیه متهم درست بوده، نمیتوان آن را به نفع نظر خود تفسیر کنیم. وقتی متهم میگوید پس از جروبحث وی را هل داده و پس از بههم خوردن تعادلش سرش با گوشه تخت خواب برخورد کرده و بیهوش شده، مورد از شمول قتل عمد خارج است حال دادگاه چگونه توانسته خود را قانع کند و به قصاص متهم رای بدهد؟»
ایراد دیگری که شاملو بر آن تاکید داشت مربوط به مبانی علم قاضی دادگاه بود، او در این باره گفت: «هیچ یک از مبانی و مستنداتی که قانون و شرع در تعریف علم قاضی مقرر کرده در این پرونده به حساب نیامده است. در واقع هرآنچه که دادگاه بر آن تکیه کرده حدس و گمان بوده است. مثل کشف چند قطره خون در اتاق که به هیچ وجه دلالت بر وقوع قتل ندارد. اشتباه بزرگی که دستگاه و کارشناسان قضایی مرتکب شدند عدم توجه به مبانی علم قاضی “ادله شرعی اثبات قتل عمدی” است. این در حالی است که پرونده می توانست وارد باب لوث شود و نه علم قاضی.»ممنوعیت اعدام اطفال زیر ۱۸ سال
از نکات قابل تامل دیگر، کنوانسیون حقوق کودک است که ایران هم به آن ملحق شده است. از وی در رابطه با امکان بهرهجویی از چنین مادهای پرس و جو کردم، شاملو در این باره اظهار داشت: «طبق ماده ۹ قانون مدنی، تعهدات و معاهدات بینالمللی که جمهوری اسلامی ایران به آن می پیوندد در حکم قوانین داخلی است. این قانون میگوید حکم اعدام در مورد اطفال زیر ۱۸ سال ممنوع است، قاعدتا دادگاه نیز باید به ماده ۶۱۲ مراجعه میکرد. این ماده اشاره به مواردی دارد که در آن امکان قصاص وجود نداشته و پرداخت دیه و تعزیر جایگزین آن میشود. متاسفانه در این مورد هم شاهد نادیده گرفتن قانون بودیم.»
برخی جرم شناسان و صاحبنظران در امور کیفری و حقوقبشری بر این عقیدهاند که مجازات سلب حیات در مورد یک فرد زیر ۱۸ سال به دلیل عدم قدرت تشخیص و تدبیر کافی و عدم قدرت رشد و کمال عقلی مطلقا ممنوع است. اما در این پرونده چطور؟ این سوالی بود که از وکیل متهم پرسیدم. او در پاسخ گفت: «طبق قانون در مورد پروندههای اطفال زیر ۱۸ سال، حضور کارشناس اطفال در همه جلسات دادرسی الزامی است. کارشناس باید نظر خود را با استناد به پرونده شخصیت متهم ارائه دهد، با وی در جلسات متعدد دیدار کند و پس از گفتوگوهای مکرر او را مورد ارزیابی فنی و علمی قرار دهد تا بتواند نظر قاطعی را در مورد متهم ارائه دهد. کارشناس اطفال حاضر در این پرونده پیش از آن، حتی یک دقیقه هم آرمان را ندیده بود. او حتی اظهارات وی در پرونده را هم نخوانده بود و در نهایت به جای دفاع از حقوق او علیه وی نظر داد. در واقع عمق بیتوجهی به این پرونده را در این مورد میتوان مشاهده کرد.»
نامه خداحافظی پدر و مادر آرمان
خانواده این جوان نامه خداحافظی با پسرشان را منتشر کردهاند.
0